نوروز و آيين هاي باشكوه آن، مسيري سه هزار ساله و پرپيچ و خم را پيموده تا به ما رسيده است. «نوروز» كهنسالترين آيين ملي در جهان است كه جاودانه مانده و يکي از عوامل تداوم فرهنگ آرين هاي جنوبي است. آيين هاي برگزاري اين جشن بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پيش تفاوت چشمگير نكرده و به همين دليل عامل وحدت فرهنگي ساكنان خراسان قدیم به شمار مي رود كه آن را در هر گوشه از جهان كه باشند، يكسان برگزار ميكنند و بزرگ مي دارند و به همين جهت است كه انديشمندان «نوروز» را مظهر پايدار هويت و ناسيوناليسم مشرق زمین خوانده اند كه مورخان در قوه محركه اش ترديد ندارند؛ زيرا كه در طول تاريخ نيروي عظيم و كارآيي هاي فراوان آن را درك كرده اند.
نوروز روز ملي و جشن همه كساني است كه در فلات خراسان زمین خود يا نياكان شان به دنيا آمده اند و تاريخ و فرهنگ مشترك دارند، از جمله ایرانی ها، تاجيكستانی ها، افغانستانی ها، كردها و ساكنان سرزمين هايي كه در طول قرون و اعصار، امپراتوري خراسان بزرگ را تشكيل داده بودند.
نوروز ؛همچنان روز ملي همه مردمي است كه از كوه هاي پامير و بدخشان تا انتهاي كوه هاي كردستان سوريه و از قفقاز تا رود سند و منطقه خليج پارس سكونت دارند.
نوروز، هدف هاي آن و وقايعي كه در طول قرون و اعصار در اين روز روي داده است در خور توجه فراوان است.این عید هرچند از اعیاد بسیار کهن است اما حرف های ضدونقیض زیادی درباره ی آن گفته شده است.
عده ای آنرا عید آتش پرستان دانسته وعده ای براین باورند که نوروز از اعیاد اسلامی است. اما درباب پیدایش نوروز، آنچه که در اقوال تاریخ آمده و همچنین در بررسی روایات و احادیثی که رسیده ست پیشینه ی نوروز بسیار قدمتش بیشتر از ارتباط دادن آن به دوران جمشید پادشاه آن زمان است. طبق روایتی که در ذیل به آنها اشاره می شود؛ نوروز درحقیقت زمانی است که خداوند در این روز؛
1) خورشید را امر کرد تا برای اولین باربتابد. 2) بادهای باردار را دستور داد تا بوزند و گل ها و شکوفه ها از دل زمین برویند. 3) درحقیقت در این روز بود که خداوند متعال اولین روز آفرینش انسان را قرارداد و از تمام آدمیان پیمان گرفت تا به یگانگی خداوند ونبوت پیامبراسلام اقرارنمایند. 4) خداوند از بندگان پیمان گرفت تا او را تنها بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و بجز مطالب فوق در مورد کهن بودن این روز باید اشاره کرد. 5) در این روزکشتی حضرت نوح در کوه جودی به پهلو نشست و آرام گرفت. 6) در این روز بود که حضرت ابراهیم (ع) تبر بر دست بت ها را بر زمین انداخت. 7) در چنین روزی بود که جبرییل برای اولین بار بر پیامبر اسلام نازل شد.
محمدبن شاه مرتضی معروف به محسن فیض (1007-1091) در رساله ای به فارسی در وصف نوروز وسی روز ماه چنین آورده: چنین روایت کرده معلی بنخنیس که در روز نوروز نزد منبع حقایق و دقایق، اما جعفر صادق (ع) رفتم، فرمود آیا میدانی امروز چه روزاست؟ گفتم فدای تو شوم روزی است که عجمان تعظیم آنمینمایند و هدیه به یکدیگر میفرستند. فرمود به خانه کعبه سوگند باعث آن تعظیم امری قدیم است، بیان میکنم آن را برای تو تا بفهمی ـ گفتم ای سید! من دانستن این را دوست تر دارم از آنکه دوستان مردۀ من زنده شوند و دشمنان من بمیرندـ پس فرمود ای معلی! نوروز روزی است که خدای تعالی عهدنامهای از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگی نمایند و دیگری را با او شریک نسازند و ایمان بیاورند به فرستادهها و حجتهای او و «ائمه معصومین»، اول روزی است که آفتاب طلوع کرده و بادی که درختان را بارور میسازد وزیده و خرمی زمین آفریده شده و روزی است که «کشتی نوح» بر زمین قرار گرفته و روزی است که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که پس از بیم مرگ ازشهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار کس بودند پساولاً حق تعالی حکم کرد ایشان را که بمیرند، بعد از آن زنده گردانید، و روزی است که «جبرییل (ع)» بر حضرت رسالت (ص) نازل شد به وحی، و روزی است که آن حضرت بتهای کفار را شکست و روزی است که حضرت رسالت (ص) امر فرمود یاران خود را که با حضرت «امیرالمؤمنین (ع)» بیعت امارت نمایند و روزی است که آن حضرت امیرالمؤمنین (ع) را میان جنیان فرستادکه بیعت از ایشان بگیرد و روزی است که بار دوم اهل اسلام با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کردند.
آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامي سيمين كه پر از حلوا بود براي پيغمبر هديه آوردند و آن حضرت پرسيد كه اين چيست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسيد كه نوروز چيست؟ گفتند عيد بزرگ پارسیان. فرمود: آري، در اين روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسيدند عسكره چيست؟ فرمود :عسكره هزاران مردمي بودند كه از ترس مرگ ترك ديار كرده و سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان گفت بميريد و مردند. سپس آنان را زنده كرد و ابرها را فرمود كه به آنان ببارند از اين روست كه پاشيدن آب در اين روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزي بر ما نوروز بود!
صرف نظر از صحت و سقم این خبر، در کتب بزرگان شیعه به خصوص در قرون متأخر اخباربسیار در فضیلت نیروز (نوروز) منقول است. از اینرو است که تنها جشنی که از زمان باستان تاکنون تقریباً بدون فوت برپاشده و هنوز هم رسماً منعقد میگردد همان نوروز است.
اما روایت های تاریخ:جشن در اعتقادات زرتشتیان و ریشه یابی محققان کلمه جشن از واژه یشن، یشت که بخشی از اوستا می باشد آمده و به معنای عبادت خداوند است و به همین خاطر است که شادی و جشن عنصر های جدانشدنی از آیین بهی می باشد.
نوروز، از روزگاران كهن، پر شكوه ترين جشن بهاري در جهان بوده است. نوروز بهارانه اي است كه روايت هاي تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون است. نوروز جشن شروع فروردين يا «فرودگان» است كه ياد آور اجداد و نياكان بود و چنان مي پنداشتند كه در پنج شب، ارواح پاك مردگان، براي ديدار وضع زندگي و احوال بازماندگان به زمين فرود مي آيند و در خانه و آشيانه خويش سرگرم تماشا و سركشي مي شوند. اگر خانه روشن و پاكيزه و ساكنان آن راحت و شاد باشند، ارواح مسرور و سر افراز برمي گردند، اما در غير اينصورت، آنان غمگين و ناراحت به منزلگاه خويش باز مي گردند و تا سال آینده به انتظار می نشیننند.
در باره پيدايش نوروز در بسياري از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاريخ طبري، شاهنامه فردوسي و آثار بيروني؛ نوروز به جمشيد، شاه افسانه اي و در پاره اي ديگر به کيومرث نسبت داده شده و آن را به دليل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت، بهترين روز در سال دانسته اند.به نوشته برخي از مورخين بر پايه افسانه ها، سه هزار سال پيش در چنين روزي، جمشيد از كاخ خود در جنوب درياچه اروميه (منطقه باستاني حسنلو) بيرون آمد و عميقاً تحت تأثير آفتاب درخشان، و خرمي و طراوت محيط قرار گرفت و آن روز را «نوروز»، روز صفا، پاك شدن زمين از بديها و روز سپاسگزاري از خداوند بزرگ ناميد و خواست كه از آن پس، بدون وقفه، هر سال در اين روز آيين ويژهاي برگزار شود- آييني كه هنوز ادامه دارد و از گزند زمانه و هرگونه تحول سياسي و اجتماعي مصون مانده است و یا در روایتی دیگر چنین آمده که چون نیشکر را در این روز جمشید یافت و مردم از کشف خاصیت آن متحیر شدند، جمشید دستور داد از شهد آن شکر ساختند و به مردم هدیه دادند از این رو آن روز را نو روز نامیدند.
همچنين، روايت شده كه اهريمن، بلاي خشكسالي و قحطي را بر زمين فرو نشانيد. اما، جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت و عاقبت او را شكست داد. آنگاه خشكسالي، قحطي و نكبت را بر روي زمين از ريشه بخشكانيد و به زمين بازگشت با بازگشت وي درختان و هر نهال و چوب خشكي سبز شدند. پس مرد م اين روز را «نوروز» خواندند و هر كس به يمن و مباركي در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزه نشانيدن در ايام نوروز از آن زمان به امروز باقي مانده است.
در خيام نامه آمده است:
«چون از اميري جمشيد 421 سال گذشت، جهان از او يكسره راست همي آمد. ايران و ايرانيان هم مطيع و مريد او شدند تا بفرمود گرمابه هاي بسيار ساختند و سيم و زر از معادن بر آوردند و ديباي ابريشمي بافتند كه آن روز، روز اول «حمل» بود. پس جشني بر پا ساخته و نوروزش نام نهاد تا هر سال چو فروردين آيد، آن روز را جشن گيرند».
در ميان اقوام آريايي، جشن سال نو در اصل به دو شكل زير بوده است: آريايي ها در روزگاران باستاني داراي دو فصل گرما و سرما بودند . فصل سرما، شامل دو ماه و فصل گرما، شامل ده ماه مي شد. ولي پس از مدتي، تابستان داراي هفت ماه و زمستان داراي پنج ماه شد. در هر يك از اين دو فصل، جشني برگزار مي كردند كه هر دو اين جشن ها را آغاز سال نو تلقي مي كردند. در جشن اول، كه به هنگام آغاز فصل گرما؛ يعني به هنگامي كه گله ها را از آغل به چمن هاي سبز و خرم مي كشانيدند و از ديدن چهره گرمابخش خورشيد شاد مي شدند. جشن دوم، با شروع سرما آغاز مي شد. در اين ايام گله را به آغل باز مي گرداندند و با توشه هاي اندوخته از آنها نگهداري مي كردند. بر اساس شواهد و قرا ین، جشن نوروز حتي به هنگام تدوين، بخش كهن اوستا نيز در آغاز بهار بر پا مي شده و شايد به نحوي كه اكنون بر ما معلوم نيست آن را در برج مزبور ثابت نگاه مي داشتند.
عيد نوروز شش روز متوالي، دوام داشت و در اين روزها، سلاطين بار عام مي دادند و نجباي بزرگ و اعضاي خاندان خود را به ترتيب مي پذيرفتند و به حاضران عيدي مي دادند. در روز اول سال، مردم زود از خواب برمي خواستند، به كنار نهرها و قنات ها مي رفتند و خود را مي شستند و به يكديگر آب مي پاشيدند و شيريني تعارف مي كردند. صبح قبل از آنكه كلامي گويند ، شكر يا عسل مي خورند و براي حفظ بدن از نا خوشي ها و بدبختي ها روغن به تن مي ماليدند.
اما نوروز، پس از مرگ جمشيد، نيز به حيات خود ادامه داد. در معنا، نوروز، از هجمه ها و حمله هاي يونانيان، اعراب، ترك ها ومغول ها جان به در برد.
محمد بن جریر طبری نوروز را سر آغاز دادگری جمشید بر خراسان زمین دانسته است: «جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم و آن روز که به مظالم [مجلسی که به شکایت مردم در باب ظلم هایی که بدانان شده، رسیدگی می شده] نشست، روز هرمز بود از ماه حمل؛ پس آن روز رسم کردند.»
ابوریحان بیرونی ، پرواز کردن جمشید را آغاز جشن نوروز می داند: «چون جمشید برای خود گردونه بساخت؛ در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر به شگفت شدند پس این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز تاب می نشینند و تاب می خورند.»
به نوشته گردیزی: «جمشید جشن نوروز را به شکرانه این که خداوند گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود، برگزار کرد» و هم در این روز بود که جمشید بر گوساله ای نشست و به سوی جنوب رفت، به حرب دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور ساخت.
سرانجام خیام می نویسد که « جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل[هر یک از دوازده حصه ی منطقةالبروج، که اسامی آنها از این قرار است: 1- حمل 2- ثور 3- جوزا 4- سرطان 5- اسد 6- سنبله 7- میزان 8- عقرب 9- قوس 10- جدی 11- دلو 12- حوت] قدما برای هر یک از برجهای دوازده گانه ی فلکی (منطقة البروج) قوه ی فاعله و منفعله قایل بودند، یعنی آنها را گرم و سرد یا خشک و تر می پنداشتند، به همین جهت دوازده برج را به چهار دسته، آبی، آتشی، بادی و خاکی تقسیم کرده بودند، که هر سه برج، به یکی از این تقسیمات تعلق دارد.
برج های آبی: برج هایی که دارای مزاجی سرد و ترند: سرطان، عقرب و حوت.
برج های آتشی: برج هایی که دارای مزاجی گرم و خشک اند: حمل، اسد و قوس.
برج های بادی: برج هایی که دارای مزاجی گرم و ترند: جوزا، میزان و دلو.
برج های خاکی: برج هایی که دارای مزاجی سرد و خشک اند: ثور، سنبله وجدی.]
سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بوده، یکی آنکه هر 365 شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند باز آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود و چون جمشید، آن روز دریافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.» در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز، با آنکه جشن را به جمشید منسوب می کند، یادآور می شود که آن روز را که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز، بزرگ و معظم بود.
گذشته از افغانستان و ایران، در آسیای صغیر و یونان، برگزاری جشن ها و آیین هایی را در آغاز بهار سراغ داریم. در منطقه لیدی بر اساس اسطوره های کهن، به افتخار سی بل، الهه ی باروری و معروف به مادر خدایان و الهه ی آتیس جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری، برگزار می شد. مورخان از برگزاری آن در زمان اگوست شاه در تمامی سرزمین های یونان و لیدی و آناتولی خبر می دهند. به ویژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارچ (4 تا 7 ماه حمل).
صدرالدین عینی درباره برگزاری جشن نوروز در تاجیکستان افغانستان قسمت هایی از ترکیه و بخارا (ازبکستان) می نویسد: «... به سبب اول بهار، در وقت به حرکت در آمدن تمام رستنی ها، راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت می آید. از اینجا است که تاجیکان می گویند: حمل، همه چیز در عمل. در حقیقت این عید به حرکت آمدن کشت های غله، دانه و سرشدن (آغاز) کشت و کار و دیگر محصولات زمینی است که انسان را سیر کرده و سبب بقای حیات او می شود.
وی در جای دیگر می گوید: در بخارا «نوروز» را که عید ملی عموم فارسی زبانان بوده، بسیار حرمت می کردند. حتی ملای های دینی این عید را که پیش از اسلام ، عادت ملی بوده بعد از مسلمان شدن هم ترک نکردند، حتی رنگ دینی اسلامی داده و از وی فایده می بردند. ولی برگزاری شکوهمند و همگانی این جشن در دستگاه های حکومتی و سازمان های دولتی و غیر دولتی و در بین همه قشرها و گروه های اجتماعی، بی گمان، از ویژگی های ایران زمین است که با وجود جنگ و ستیزها، شکست ها و دگرگونی های سیاسی، اجتماعی، اعتقادی علمی و فنی، از روزگاران کهن پا برجا مانده و افزون بر آن به جامعه ها و فرهنگ های دیگر نیز راه یافته است؛ در مقام مقایسه، امروز جامعه و کشوری را با جشن و آیین چندین روزه ای که چنین همگانی و مورد احترام و باور خاص و عام، فقیر و غنی، کوچک و بزرگ و بالاخره شهری و روستایی و عشایری باشد، سراغ نداریم.
در مورد پيشينه نوروز و ريشه هاي آن در سنت فرهنگي منطقه، نخستين خبرها را از « سومر» داريم. جشن هاي آغاز سال سومريان با اسطوره ازدواج مقدس ايزد بانوي سرزمين با خداي مظهر رويش گياهي، مربوط مي شود كه به احتمال زياد بايد سومريان آن را از داخل فلات ايران با خود برده باشند.
از اسطوره هاي سومري كه پس از خوانده شدن لوح هاي يافته شده در محوطه هاي باستاني سومر رازشان گشوده شده نيز چنين برمي آيد كه كوهستان هاي غربي و شمال غربي سومر، يعني كوه هاي زاگرس در حوزه لرستان، براي آنان جايگاهي مقدس بوده است؛ همچنين است در مورد ايلاميان.
تحليل نقش و نگاره هاي روي اشياء و آثار يافته شده، و اطلاعات به دست آمده در محوطه هاي باستاني داخل فلات ايران نيز از حوزه گسترده فرهنگ دوره اسلامي تا مناطق مركزي و تا حدود سرزمين هاي شرقي ايراني و روابط گسترده اين مناطق با ايلام حكايت دارد.
علاوه بر نتايج مطالعات تطبيقي اسطوره ها، مطالعات مردم شناسي معاصر درباره آيين ها و مراسم نيز نشان مي دهد كه صورت نمايشي اسطوره كهن مرگ و باز زنده شدن خداي گياهي در مناطق گوناگون خراسان زمین استمرار يافته است. از جمله، رسم هاي مير نوروزي، كوسه گردي، پير بابو ( گيلان ) و مانند اينها. در صورتي كه از اين گونه رسم ها، در سرزمين هاي آن سوي ميان رودان ( بين النهرين ) نشانه اي در دست نيست.
از حدود چهار هزار سال پيش، مهاجرت آرياييان از سمت شمال فلات ايران، از سرزمين هاي سردسيري كه « نه ماه زمستان و سه ماه تابستان بود» آغاز مي شود، و با ساكنان داخل فلات ايران به بده و بستان فرهنگي مي پردازند. كهن ترين سندي كه از اين مهاجرت تاريخي در دست داريم، كتاب اوستا است.. پس از استقرار آرياييان، در سوي شمال شرقي ايران و حوزه خراسان بزرگ، اسطوره مرگ و رستاخيز خداي گياهي، با سيمايي اسطوره اي، حماسي، در داستان سياوش رخ مي نمايد، و آن هم با نوروز پيوند پيدا مي كند.
«آتش پرستان بخارا هر سال به محلي مي روند كه احتمالاً سياوش در آنجا كشته شده است. در آنجا زاري مي كنند و قرباني مي كنند» (تاريخ بخارا- نرشخي) و هر سالي هر مردي آنجا يكي خروس بَرَد و بكشد، پيش از بر آمدن آفتاب نوروز»
ششمين روز نوروز، بنابر نقل كتاب پهلوي «ماه حمل روز خرداد» برابر است با روز كين خواهي سياوش و مردم خوارزم روز ششم نخستين ماه سال را ابتداي سال قرار مي دادند و تاريخ خود را با « تورد» سياوش آغاز مي كردند.
دكتر بهار بخش نخست داستان سياوش را به اين دليل كه در آن نشاني از اساطير ودايي وجود ندارد، متعلق به دوره تمدن مشرق زمین ماوراءالنهر مي داند و آن را با اعتقادات، اساطير و آيين هاي سومري، سامي، مديترانه اي مربوط مي داند. اما با توجه به تحقيقات ديگر ايشان، و با توجه به اسناد و مدارك ياد شده از ديگران كه ا بن آيين هاي سومري را در فلات ايران دانسته اند، به نظر مي رسد كه بخش نخست داستان سياوش و رسم هاي آغاز سال سومري ها نه اقتباس از يكديگر بلكه برخاسته از يك اصل مشترك باشند.
از ديگر حوزه هاي فرهنگي داخل خراسان قدیم، كه به اصطلاح به دوره پيش از تاريخ مربوط مي شوند، در اين زمينه اطلاع درخور توجهي در دست نيست، اما از دوره هاي پس از خاموشي اين فرهنگ ها، از هخامنشيان خبر نوروز را داريم. ايجاد مجموعه بزرگ آييني تخت جمشيد حكايت از اهميت نوروز و گسترش رواج آن در اين دوره دارد.
از دوره هاي بعدي تاريخ خراسان زمین نيز تا زمان معاصر در هر دوره اسناد و مدارك متعدد دال بر رواج نوروز وجود دارد، مجموعه اين اسناد و مدارك بيانگر استمرار و پيوستگي رواج نوروز در دوره هاي مختلف تاريخي است و نوروز ثابت كرد كه مهم ترين جشن فرهنگي ميليون ها مشرق زمین ست که زمانی همگی درقلمرو بزرگ خراسان قدیم زندگي می کردند.
اين است كه نوروز در طول اعصار مختلف به وسيله وقوع تحولات بزرگ دينى و اجتماعى در آن همواره روح و حيات تازه اى به خود گرفته است به نحوى كه آن تحولات كه در نوروز واقع شده اند، شايسته اين بوده اند كه آن روز را نوروزى ديگر بناميم.
شايد كسانى كه جلوس جمشيد به پادشاهى و يا ورود او را به آذربايجان علت پيدايش نوروز مى دانند همين مطلب را در نظر داشته اند يعنى چون تجديد آئين ايزد پرستى در روزگارى كه صابئيت حتى پادشاه زمان را هم به پيروى از خود وادار كرده بودند، در نظر مردم بسيار با اهميت و بزرگ جلوه كرد آن روز را نوروز خواندند. و همين باعث شد، كسانى كه اطلاع دقيقى از تاريخ پيدايش نوروز نداشتند، آن روز را علت پيدايش نوروز بدانند غافل از اين كه نوروز از زمان حضرت آدم(ع) موجود بوده است.
در واقع منظور از خواندن چنين ايامى به «نوروز» نه اين بوده كه آنها اين امر را منشإ پيدايش نوروز بدانند، بلكه فقط خواسته اند، اهميت و عظمت آن روز را بيان و معرفى كنند. بنابراين با كمى دقت به اين نتيجه مى رسيم كه احاديث، نوروز را به روزى كه براى تمام انسانها روزى نو و تازه است تفسير كرده اند نه روزى نو و تازه براى هر فردى كه در طول شب و روز فردى مومن و موفقى بوده است، يعنى احاديث -همانطور كه از مواردى كه برشمرده اند، به دست مىآيد- به افراد و جزیيات زندگى روز مره آنها نظرى ندارند، بلكه به تحولات اجتماعى و سياسى كه به تمام انسان ها و عقايد آنها حكومت دارد، نظر داشته و نوروز را از اين حيث و جهت تعريف و تفسير مى كند.
منابع روایات دینی:
1. بحارالانوار/علامه مجلسی /ج59 بیش از 45 صفحه ـ ج56 ص 116/وسایل الشیعه /ج 5ص 288/ المنجد،اقرب الموارد، معجم مفردات الفاظ القران.
المهذب البارع فی شرح المختصر المنافع / ج 1 ص 191-/196 چاپ انتشارات اسلامی /قم1414
2. الخط المقریریه /ج 1 ص 268 ــ آثارالباقیه، ص 325/ بحار الانوار مجلسی
منابع تحقیق:
لغتنامه ی علی اکبردهخدا / نوروز وپیدایش آن: کیهانی زاده ص 7-1/ جشن نوروز: محمد معین /جشن ها وآیین های شادمانی درایران: قاسم آخته ص 50/ آیین ها وجشن های کهن درایران امروز: محمد روح الامینی؛ چاپ اول زمستان 76 /آغاز سال نودر دوره هخامنشیان ؛ پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی ایران: شاهرخ رزمجو / جهان ضروری: بهرام فره وش ؛ انتشارات دانشگاه تهران 1373/ برهان قاطع: محمد حسین خلف تبریزی :ج 4 ص 2187/ نوروز جمشید: دکتر جواد برومند سعید؛ انتشارات توس ؛ تهران چاپ نخست 1377/ نوروز زمان مقدس: دکترمهرداد بهار؛ ماهنامه ی چیستا ؛سال دوم شماره 7و8/ مجله ی موفقیت / نوروز نامه حکیم عمرخیام
بتول سيدحيدري كارشناس ارشد روانشناسي
afghanpaper.com